English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6871 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
medially U چنانکه درمیان باشد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
hereditably U بطورقابل توارث
acceptably U بطورقابل قبول
intelligibly U بطورقابل درک
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
in the event that U چنانکه
so that U چنانکه
how U چنانکه
as U چنانکه
scorns U تحقیر
dbasement U تحقیر
disdained U تحقیر
scorned U تحقیر
disdaining U تحقیر
scorning U تحقیر
disdains U تحقیر
humility U تحقیر
degradation U تحقیر
scorn U تحقیر
letdowns U تحقیر
abjection U تحقیر
abasement U تحقیر
letdown U تحقیر
contemptibility U تحقیر
humiliation U تحقیر
slights U تحقیر
slighting U تحقیر
slightest U تحقیر
slighter U تحقیر
contempt U تحقیر
belittlement U تحقیر
slight U تحقیر
disdain U تحقیر
slighted U تحقیر
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness U چنانکه روا
as is well known U چنانکه مشهور
as it deserves U چنانکه باید
so to speak U چنانکه گویی
insolubly U چنانکه اب نشود
permissively U چنانکه مخیرسازد
pinchingly U چنانکه فشاراورد
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
dilatorily U چنانکه پرشود
prettily U چنانکه زیبانماید
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
proper U چنانکه شایدوباید
coordinately U چنانکه یکجورباشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
pejorative U تحقیر امیز
run down U تحقیر کردن
contemptuous U تحقیر امیز
contemptuous U قابل تحقیر
contemptible U قابل تحقیر
self contempt U تحقیر نفس
infavoidance U تحقیر گریزی
humiliating U تحقیر امیز
humiliatingly U تحقیر امیز
diminution U کم شدگی تحقیر
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
funnily U چنانکه خنده اورد
according as چنانکه بدان سان که
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
interminably U چنانکه تمام نشود
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
prettily U بخوبی چنانکه باید
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
perniciously U چنانکه زیان اورد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
invisibly U چنانکه دیده نشود
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
meetly U چنانکه باید و شاید
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
convincingly U چنانکه متقاعد کند
effusively U چنانکه گویی بریزد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
to snuff it [British E] U مردن [تحقیر آمیز ]
to croak U مردن [تحقیر آمیز ]
to peg out [British E] U مردن [تحقیر آمیز ]
to belittle oneself U خود را تحقیر کردن
to die a miserable death U مردن [تحقیر آمیز ]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
despises U حقیر شمردن تحقیر کردن
despised U حقیر شمردن تحقیر کردن
despise U حقیر شمردن تحقیر کردن
pig [American E] U پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز]
meiosis U تحقیر نمایش مصغر چیزی
pig [American E] U پاسبان [اصطلاح تحقیر آمیز]
cheapen U ارزان شدن تحقیر کردن
despising U حقیر شمردن تحقیر کردن
twerps U آدم دون و قابل تحقیر
twerp U آدم دون و قابل تحقیر
blighters U آدم پست و قابل تحقیر
blighter U آدم پست و قابل تحقیر
cheapens U ارزان شدن تحقیر کردن
cheapening U ارزان شدن تحقیر کردن
cheapened U ارزان شدن تحقیر کردن
snooty U دارای قیافه تحقیر امیز
to conk out U مردن [تحقیر آمیز] [اصطلاح]
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
old bag U زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
prune U زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
old trout U زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
old frump U زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
old biddy U زن پیر و چروکیده [اصطلاح تحقیر آمیز]
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com